جملات زیبا

انجمن علمی تفریحی سرگرمی

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...

خواهم آمد و گل یاسی به گدا خواهم داد

زن زیبای جُذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید

کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ ...

هر چه دشنام از لب خواهم برچید

هر چه دیوار از جا خواهم بَرکند

رَهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد ، بارَش لبخند

ابر را پاره خواهم کرد

من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد

و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها

بادبادک ها به هوا خواهم برد

گلدان ها آب خواهم داد ...

خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت

پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند

هر کلاغی را کاجی خواهم داد

مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک

آشتی خواهم داد

آشنا خواهم کرد

راه خواهم رفت

نور خواهم خورد

دوست خواهم داشت

 

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1394برچسب:پیام, گل یاس, خبر,ساعت12:0توسط فرهاد | |

 

گاهى خودت رامثل یک کتاب ورق بزن،

انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.

بین بعضی حرفهايت "کاما" بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی.

پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار.

تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن...

حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ...

هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !

روز خوب به تو شادی میدهد،

روز بد به تو تجربه،

و بدترین روز به تو درس میدهد ...!

فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،

اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...

تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...

تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!

آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،

حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است ...!

 

+نوشته شده در جمعه 14 فروردين 1394برچسب:انسان, کتاب, زندگی,ساعت10:19توسط فرهاد | |

 

خنده هایم را دوامی نیست وقتی نیستی

لحظه هایم را مرامی نیست وقتی نیستی

می شود آرامشم میدانِ جنگِ خاطره

رشته هایم را کلامی نیست وقتی نیستی

می زند زیر تمام حرف هایش قولِ من

خشم هایم را....

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 12 فروردين 1394برچسب:اشک, خاطره, بغض,ساعت12:12توسط فرهاد | |

هیچ نگو

بیا زیر درختِ گیلاس بنشین

بگذار

این چند نفسِ آخرِ سال

باران

جای هر دوی ما سخن بگوید

___________

"طاهر جیناک"

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 15 اسفند 1393برچسب:باران, درخت گیلاس, آخرسال,ساعت14:0توسط فرهاد | |

ﻣﺜﻞ ﺳﺎﺑﻖ ﻏﺰﻟﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺼﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﻪ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭ

ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﺧﺸﮏ

ﺣﺎﻝ ﺣﺒﺴﯿﻪ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﭼﺸﻢ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻧﻠﺮﺯﯾﺪ ﺩﻟﺶ

ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﯽ ﭼﺸﻢ ﮐﻪ ﮐﺮﻣﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﺎ ﻟﺒﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺑﺴﻤﻞ ﻭ ﭼﺎﻗﻮﺋﯽ ﮐﻨﺪ

ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺭﺳﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﺪﺍ

ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1393برچسب:ﺳﻔﺮ, ﻣﺴﻠﻤﺎن, ﺯﻧﺪﺍن,ساعت14:0توسط فرهاد | |

من از عهد عالم تورا دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دمِ صبح

سروديم نم نم تو را دوست دارم

نه خطی نه خالی نه خواب و خيالی !

من ای حسِ مبهم تو را دوست دارم

سلامی صميمی تر از غم نديدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بيا تا صدا از دل سنگ خيزد

بگوييم با هم تو را دوست دارم

جهان يک دهان شد هم آواز با ما :

تورا دوست دارم ، تو را دوست دارم


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1393برچسب:دوست، عالم، حس مبهم,ساعت13:56توسط فرهاد | |

سراب

آسمان آبی بود

که کبوتر پَر زد.

اوج از شوق رهائی

پُر شد،

و کبوتر، تشنه.

برکه در تب می سوخت

و کبوتر ...،

جان داد...،

علی کامه خوش


ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 27 بهمن 1393برچسب:سراب، کبوتر، آسمان,ساعت13:30توسط فرهاد | |

حرفهای ما هنوز نا تمام ...

تا نگاه ميکنی ،

وقت رفتن است

باز هم همان حکايت هميشگی !

بيش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزيمت تو ناگزير می شود

آی ...

ای دريغ و حسرت هميشگی !

ناگهان چقدر زود

دير می شود !

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:حرف, حکایت, عزیمت,ساعت15:37توسط فرهاد | |

"حق الناس "همیشه پول نیست!

یادمان باشدکه:

"حق الناس "همیشه پول نیست!

گاهی"دل" است...دلی که



ادامه مطلب

+نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393برچسب:حق الناس، زبان,ساعت13:17توسط فرهاد | |

شک می کنم به خواب، برف می بارد، باد می ایستد باد می ایستد در چشم های باز

شک می کنم به خواب، برف می بارد، باد می ایستد باد می ایستد در چشم های باز

حــــیف، حیف، فرصتی نیست برای آب شدن در آفتاب

این خواب می پوشاند، دست های تو را و قلب مرا

حیف، حیف حیف حیف ...

شک می کنم به باد

به برف! به خواب

شک می کنم با باد

به برف! به خواب

شک می کنم به زخم، به تیغ، به درد

در پایان همین موسیقی در آغاز خواب

شک می کنم به خواب

برف می بارد، باد می ایستد

باد می ایستد در چشم های باز...

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 10 بهمن 1393برچسب:آب, برف, باد,ساعت1:55توسط فرهاد | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد